معرفی نسبت های مالی در حسابداری و مدیریت مالی
اهرم های مالی چیست?
چیزی که قابل ارزیابی نباشد قابل مدیریت نیست ویلیام هولت
مقدمه
کابین جت 747 شبیه یک بازی ویدیویی سه بعدی است و یک اتاق نسبتا بزرگ می باشد که کلیدها، چراغ ها و جهت نماهای بسیاری در آن گنجانده شده است که به توجه کامل سه خلبان بسیار ماهر نیازمند می باشد. وقتی این را با کابین یک هواپیمای تک موتوره مقایسه میکنیم. اغوا میشویم. که این گونه نتیجه گیری کنیم؛ این دو هواپیما به جای اینکه خویشاوند دور یکدیگر باشند، دو گونه متفاوت هستند. ولی در سطح اساسی تر، مشابهت ها از تفاوت ها بیشتر است. علی رغم تکنولوژی پیچیده 747، خلبان747 به همان شیوه ای هواپیما ها را هدایت میکند که خلبان هواپیمای تک موتوره این کار را انجام میدهد.؛ با یک فرمان، گازدستی و بال ها برای تغییر ارتفاع هواپیما، هر دو خلبان تنظیماتی را به طور همزمان به واسطه اهرم هایی که برای کنترل هواپیما در دسترس هستند، انجام میدهند.
تا حدود زیادی همین مسئله در مورد سازمان ها نیز صادق است، هرگاه صورت ظاهری پیچیدگی ها را از چهره سازمان بردارید، میبینید که اهرم هایی که مدیران با استفاده از آن ها عملکرد مدیران مالی سازمانشان را تحت تاثیر قرار میدهند معدود بوده و از سازمانی به سازمان دیگر مشابه و یکسان هستند. شغل مدیران، کنترل این اهرم هاست تا اطمینان حاصل کنند که پرواز ایمن و کارایی خواهند داشت و همانند خلبان، مدیران نیز باید به یاد داشته باشند که اهرم ها با هم مرتبط هستند؛ یک اهرم به تنهایی نمیتواند بنگاه را دچار تغییر کند. درست مثل این است که خلبان نمی تواند از طریق بال ها و بدون منطبق کردن فرمان و گاز دستی، هواپیما را هدایت کند.
در این مقاله، ما با هدف ارزیابی عملکرد و درک اهرم های کنترل مدیریت، صورت های مالی را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم. این تصمیم های عملیاتی، اهرم هایی هستند که مدیریت از طریق آنها عملکرد مالی سازمان را کترل میکند. سپس ما با مدنظر قراردادن کاربردها و محدودیت های تجزیه و تحلیل نسبت ها به عنوان ابزاری برای ارزیابی عملکرد، بحث را گسترش میدهیم.
بازده حقوق صاحبان سهام
بازده حقوق صاحبان سهام = سود خالص/ حقوق صاحبان سهام(ROE)
جایگاه سازمانی بسیاری از مدیران ارشد به واسطه بازده حقوق صاحبان سهام شرکت آن ها صعود یا سقوط میکند. سخنی به گزاف نیست. بازده حقوق صاحبان سهام از چنین اهمیتی برخوردار است. زیرا شاخصی است برای تعیین اینکه سازمان با چه کارایی، سرمایه صاحبان سهام را به کار میگیرد؟
بازده حقوق صاحبان سهام معیاری است برای سنجش سود حاصل از سرمایه گذاری یک دلار از حقوق صاحبان سهام یا به عبارت دیگر، شاخص درصد بازده ای است که به صاحبان سهام، به خاطر سرمایه گذاریشان پرداخت میشود.
مثالی از بازده حقوق صاحبان سهام
فرض کنید شرکتی در پایان سال مالی گذشته دارای سود خالص 500هزاردلار و حقوق صاحبان سهام 2میلیون دلار باشد. در این حالت بازده حقوق صاحبان سهام برابر است با:
0.25=2.000.000/500.000
این بدین معناست که این شرکت توانسته است 25درصد بازده نسبت به حقوق صاحبان سهام خود در آن سال مالی ایجاد کند.
سه عامل تعیین کننده ROE
ROE=حاشیه سود * گردش دارایی ها* اهرم مالی
این فرمول نشان میدهد که مدیریت، فقط سه محور را برای کنترل ROE در اختیار دارد به عبارتی دیگر:
1-سودی که از هر تومان فروش به دست می آید (حاشیه سود)
2-فروشی که از هر تومان دارایی به کار گرفته شده حاصل میشود (گردش دارایی ها)د
3-میزان حقوق صاحبان سهام که برای تامین مالی دارایی مورد استفاده قرار میگیرد (اهرم مالی)
بازده دارایی ها (ROA)
برای اینکه اثر ترکیبی حاشیه سود و گردش دارایی ها را ملاحظه کنیم میتوانیم بازده دارایی ها را محاسبه کنیم.
گردش دارایی ها* حاشیه سود=ROA
بازده دارایی ها یک شاخص اساسی در خصوص اثربخشی تخصیص و مدیریت منابع شرکت است. این نسبت با ROA متفاوت است، از این جهت که سود را به عنوان درصدی از پولی که صاحبان سهام و وام دهندگان آورده اند محاسبه میکند و نه فقط پولی که صاحبان سهام آورده اند.
برخی از شرکت ها خود را با ترکیب حاشیه سود بالا و گردش پایین یا متوسط دارایی ها شکل می دهند. برخی دیگر از شرکت ها عکس این استراتژی را اتخاد میکنند.
مثالی از بازده دارایی ها (ROA)
فرض کنید شرکتی دارایی هایی به ارزش 10میلیون دلار دارد و در پایان سال مالی سود خالص آن 1میلیون دلار است، در این حالت بازده دارایی های آن برابر است با:
0.10=10.000.000/1.000.000
بنابراین بازده دارایی های این شرکت 10درصد است به این معنا که شرکت به ازای هر دلار دارایی خود 0.10 دلار سود تولید کرده است.
حاشیه سود ناخالص
به هنگام تجزیه تحلیل سودآوری، تمایز بین هزینه های متغیر و هزینه های ثابت باید مدنظر قرار گیرد. هزینه های متغیر با تغییر میزان فروش تغییر میکند؛ در حالی که هزینه های ثابت بدون تغییر باقی میمانند. شرکت هایی که هزینه ثابت زیادی دارند در مقابل کاهش فروش، از دیگر شرکت ها آسیب پذیر ترند. زیرا با کاهش فروش، قادر به کاهش هزینه های ثابت نیستند. این بدین معناست که کاهش فروش در کسب و کار های با هزینه ثابت بالا، کاهش قابل توجهی در سود را به دنبال خواهند داشت.
متاسفانه حسابداران در هنگام تهیه صورت سود و زیان بین هزینه های ثابت و متغیر تفاوت قائل نمیشوند. به هرحال، اغلب بهتر است چنین فرض شود که بیشتر هزینه های مربوط به کالاهای فروخته شده، متغیر بوده و در مقابل، قسمت عمده هزینه های دیگر عملیات، هزینه ثابت هستند. حاشیه سود ناخالص به ما اجازه میدهد تا حد امکان، میان هزینه های ثابت و متغیر تمایز قائل شویم.
حاشیه سود ناخالص اینگونه تعریف میشود:
سودناخالص/فروش=حاشیه سود ناخالص
یکی از رایج ترین کاربرد های حاشیه سود ناخالص، برآورد حجم فروش در نقطه سر به سر شرکت است.
گردش دارایی ها
برخی از تازه واردان به حیطه امورمالی معتقدند که دارایی ها چیز خوبی هستند. هر چه بیشتر باشد بهتر است. واقعیت عکس این مطالب است. به جز مواردی که یک شرکت در شرف خارج شدن از یک کسب و کار باشد. ارزش آن، جریان درآمدی است که خلق میکند و دارایی ها یک ابزار ضروری برای تحقق این هدف هستند. همچنین شرکت ایدئال شرکتی است که بدون دارایی، درآمد ایجاد کند. در این شرایط سرمایه گذاری مورد نیاز نیست و بازده بی نهایت خواهد بود.
نسبت گردش دارایی ها، فروش تولید شده به وسیله هر دلار دارایی را محاسبه میکند. نسبت گردش دارایی 1.3برای یک شرکت به این معناست که این شرکت به ازای یک دلار سرمایه گذاری در دارایی ها، 1.3دلار فروش ایجاد میکند. این نسبت بیانگر وابستگی فروش به دارایی هاست. گردش پایین دارایی ها به معنای کسب وکار وابسته به دارایی بوده و گردش بالای دارایی ها عکس این معنا را در برخواهد داشت.
ماهیت محصول یک شرکت و استراتژی رقابتی آن به شدت گردش دارایی ها را تحت تاثیر قرار میدهد. یک کارخانه فولاد هرگز گردش دارایی یک فروشگاه مواد غذایی را نخواهد داشت. ولی این پایان داستان نیست زیرا پشتکار و خلاقیت مدیر در کنترل دارایی ها نیز یک شاخص اساسی در تعیین میزان گردش دارایی های سازمان است.
مقاله به مرور آپدیت خواهد شد و دیگر اهرم های مالی نیز قرار خواهد گرفت.